کد خبر: ۵۸۶۴
۰۸ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۹

وقف خانواده «مقدس»؛ میراث ماندگار اهل «بهشت»

فروغ مقدس که اهالی محله او را با نام خانمِ بهار می‌شناسند، این روزها همسایه دیوار‌به‌دیوار حوزه علمیه حضرت خدیجه(س) است. مکانی علمی و فرهنگی که در سندش نام مادر او به‌عنوان واقف قید شده است.

عطر کوچه باغ‌های مشهد قدیم را هنوز می‌شود در کوچه پس‌کوچه‌های محله بهشت نفس کشید. محله‌ای که تنِ خشت‌های قدیمی‌اش، شبیه قلبِ مرد‌ها و زن‌های عصا به دست گرفته امروزش، گُذر یاد‌ها و خاطره‌های بسیاری است، یاد‌ها و خاطره‌هایی که تا هنوز، سرِ زبانِ اهالی آن می‌چرخد و با توضیحِ «این‌ها باعث آبادانی محله بودند» کامل می‌شود.

اقدس و نصرت حکاک، ازجمله این نام‌ها و یاد‌ها هستند؛ اسم یکی‌شان بر سر‌در اولین حسینیه محله در خیابان ابن‌سینای ۱۰ تابلو خورده و نشان دیگری را می‌توان بر کلمات حک‌شده بر روی سنگ یادبودی که گوشه حوزه علمیه حضرت خدیجه در بهشت ۵ قرار گرفته، جست. دو واقف که حکایتشان از زبان خانم بهار، دختر اقدس و خواهر زاده نصرت حکاک، شنیدنی است.  

 

بهارِ محله بهشت 

عطر کوچه باغ‌های مشهد قدیم را هنوز می‌شود در کوچه پس‌کوچه‌های محله بهشت نفس کشید. محله‌ای که تنِ خشت‌های قدیمی‌اش، شبیه قلبِ مرد‌ها و زن‌های عصا به دست گرفته امروزش، گُذر یاد‌ها و خاطره‌های بسیاری است، یاد‌ها و خاطره‌هایی که تا هنوز، سرِ زبانِ اهالی آن می‌چرخد و با توضیحِ «این‌ها باعث آبادانی محله بودند» کامل می‌شود.

اقدس و نصرت حکاک، ازجمله این نام‌ها و یاد‌ها هستند؛ اسم یکی‌شان بر سر‌در اولین حسینیه محله در خیابان ابن‌سینای ۱۰ تابلو خورده و نشان دیگری را می‌توان بر کلمات حک‌شده بر روی سنگ یادبودی که گوشه حوزه علمیه حضرت خدیجه در بهشت ۵ قرار گرفته، است.

دو واقف که حکایتشان از زبان خانم بهار، دختر اقدس و خواهر زاده نصرت حکاک، شنیدنی است. فروغ مقدس که اهالی محله او را با نام خانمِ بهار می‌شناسند، این روزها همسایه دیوار‌به‌دیوار حوزه علمیه حضرت خدیجه(س) است. مکانی علمی و فرهنگی که در سندش نام مادر او به‌عنوان واقف قید شده و این روزها علاوه‌بر دانشجویان و طلبه‌های بسیاری که از سراسر شهر و کشور به اینجا می‌آیند، پاتوق خانم‌های محله نیز هست تا در دور‌هم‌نشینی‌های دوستانه‌شان بانی کارهای خیری در محل زندگی‌شان باشند.

 

خاله‌ام واقف حسینه نصرت است

او را در حالی که هشتاد‌و‌چهار سالگی‌اش را از آفتاب کم‌جان پاییزی پس گرفته و به سایه گردو بنان حیاط خانه‌اش پناه داده، پیدا می‌کنیم تا همان‌طور که انگشتر عقیقش را دور انگشت می‌چرخاند، در سال‌های پشت‌سر‌گذاشته‌اش، بچرخد و بگوید: «خاله‌ام، نصرت حکاک که همه او را با فامیل شوهرش یعنی برزگر می‌شناختند، حدود نیم‌قرن پیش در این محله سکونت داشت.

ایشان چند مرتبه ازدواج کردند اما همه فرزندانشان دختر می‌شد و اولاد ذکور نداشتند، لذا همه ثروتش به دخترانش رسید. البته مادر و خاله‌های من از سمت مادری هم دارای ارث و میراث فراوانی بودند. خاله‌ام، یعنی نصرت‌خانم حکاک سرطان داشت و پیش‌از انقلاب، برای گذران یک دوره درمانی به خارج از کشور رفت. آن دوران مداوا شد اما ده‌سال بعد بیماری‌اش دوباره عود کرد و هیچ دارویی علاجش نکرد.»

 

مدیریت این حسینیه در ابتدا با دختر‌خاله‌ام بود

وی ادامه می‌دهد: میان دخترانِ خاله‌ام، مهری‌خانم برزگر که در‌حال‌حاضر ساکن تهران است، اولادی نداشت. برای همین، مادرش خانه‌اش را در ابتدا به او که از باقی فرزندانش مقیدتر و مذهبی‌تر بود بخشید اما در اواخر عمر، خودش با رضایت فرزندانش آن را وقف کرد تا کسی ناراضی نباشد.

مدیریت این حسینیه آن روزها با دختر‌خاله‌ام، مهری‌خانم بود اما بعدها آن را به‌عنوان محلی برای حوزه علمیه به خانم طاهایی سپرد. بعد‌از خانم طاهایی، حسینیه نصرت تا مدت‌ها در دست خانم نیک، مدیر فعلی حوزه علمیه حضرت خدیجه(س) بود که در آن کلاس‌های آموزشی و مذهبی ‌برگزار می‌کردند.

 

 مهربانی‌های مهری برزگر

فروغ‌خانم داستان حسینیه را این‌گونه ادامه می‌دهد: دخترخاله‌ام، مهری برزگر در انجام کارهای خیر دستی بر آتش داشت و پیش‌از ساخت حسینه نصرت هم خیریه‌ای را اداره می‌کرد که در آن به زنان سرپرست خانوار، خیاطی و دیگر هنرها را آموزش می‌داد.

بعدها بوتیک زد و از‌آنجا‌که درآمدش خوب بود، بخشی از ثروتش را صرف امور خیریه ‌کرد؛ به‌طور‌مثال هرجا زلزله رخ می‌داد او علاوه‌بر اختصاص بخشی از درآمدش، کمک‌های نقدی و غیر نقدی بسیاری هم از میان اهالی محله جمع‌آوری می‌کرد و به مناطق زلزله‌زده می‌فرستاد.

 

همچنان پررونق

بهار خانم محله بهشت داستان را این‌گونه ادامه می‌دهد: بعدها حسینیه نصرت ازآنجا که اولین مکان مذهبی محله بهشت بود با اقبال عمومی روبه‌رو شد تاآنجا که حرکت‌های مردمی بسیاری در دوران انقلاب و جنگ از اینجا آغاز شد. حالا هم این حسینیه همچنان رونق گذشته را دارد و محل برگزاری نمازهای یومیه و کلاس‌های فرهنگی و مذهبی بسیاری است.

 

خوش‌به‌حال خواهرم که این حسینیه را به‌یادگار گذاشت

روایت حسینیه نصرت که به اینجا می‌رسد، بهار خانمِ محله بهشت حرف را می‌برد به گفتن از مادرش و ادامه می‌دهد: اگرچه نام مادرم به‌عنوان واقف حوزه علمیه حضرت خدیجه (س) در سنگ یادبود و سند این مکان درج شده، اما خودش بانی این اتفاق نبود؛ یعنی عمرش کفاف نداد. درواقع این من بودم که بخشی از اموالم را برای خرید مکان فعلی حوزه علمیه حضرت خدیجه (س) صرف کردم.

البته این مسئله هم بی‌ربط با ماجرای خاله‌نصرتم نیست. خاطرم هست سال‌ها پیش یک روز با مادر در حال عبور از کنار حسینیه نصرت بودیم که ناگهان ایستاد. سر بلند کرد و به مناره و درگاه حسینیه نگاهی انداخت و گفت: خوش‌به‌حال خواهرم که بعد از خودش این حسینیه را به یادگار گذاشته است.

اشتیاق توأم با حسرتی که در این جمله مادرم بود مرا خیلی درگیر خودش کرد، اما متأسفانه من در آن دوران پولی نداشتم تا بتوانم چیزی را به نام او وقف کنم. این ماجرا به‌همین‌روال ماند تا اینکه من خانه‌ای در همسایگی مکان فعلی حوزه علمیه حضرت خدیجه (س) در بهشت ۵ خریدم.

پیش‌از‌این‌ها من از پدرم که زمین‌های زیادی در اقدسیه فعلی داشت، مقداری زمین به ارث برده بودم که ۹ قطعه آن را وقف کار‌های عام‌المنفعه کرده بودم؛ البته این زمین‌ها در‌واقع ماترک مادرم بود که پدرم سال‌ها روی آن کشت‌و‌زرع انجام داده بود و بعد‌ها به شهرداری واگذار شد.

 

میـراثی  مـاندگار  بــرای     اهل   بهشت

 

۹قطعه زمین را فروختم و پولش را صرف خرید خانه برای حوزه کردم

وی ادامه می‌دهد: همان‌دوران خانم نیک ازآنجاکه حسینیه نصرت فضای کافی برای محصلان و طلبه‌هایش نداشت، تصمیم به جابه‌جایی گرفته بود.

یک روز در محله با پرچمی برخورد کردم که روی آن نوشته بود: برای حوزه به کمک خیران نیازمندیم. این شد که رفتم و آن 9قطعه زمین را فروختم و پولش را صرف خرید خانه برای حوزه کردم. آن دوران مکان فعلی حوزه علمیه حضرت خدیجه(س) هفتصد‌و‌پنجاه میلیون تومان قیمت می‌خورد که به مرور و با کمک خیران از آقای سالک که مالک این خانه بود، خریداری شد.

 

موقوفه «اقدس حکاک»

بهار خانم در ادامه می گوید: بعد از خرید خانه به فکر تغییر در معماری قدیمی آن افتادیم. آن روزها در محله خیری داشتیم به‌نام حاج آقای گلاب‌گیر.

یک روز آمد اینجا و گفت: آپارتمانی در قاسم‌آباد داشته که فروخته و حالا می‌خواهد پولش را صرف بازسازی مکان حوزه کند. این شد که همه‌چیز دست‌به‌دست هم داد تا حوزه از حسینیه نصرت به این مکان منتقل شود. بعدها سنگ یادبودی به نام مادرم در اینجا نصب کردیم و آن را موقوفه «اقدس حکاک» نامیدیم.

 

میـراثی  مـاندگار  بــرای     اهل   بهشت


از قدیمی‌های محله بهشت 

هم‌اکنون در اطراف ما دو مسجد و یک حسینیه وجود دارد. مسجد قائم(عج) پیش‌از آمدن من به این محله ساخته شده بود اما «حسینه نصرت» همان اواخر دهه چهل ساخته شد. این حسینیه وقف نصرت خانم، همسر حاج‌آقا برزگر است.

این خانم وصیت کرده بود که خانه‌اش را وقف ساخت حسینیه کند که شد. خودش هم پول ساخت آن را پرداخت کرد. جالب است بدانید که اولین مجلس ختمی هم که در این حسینیه برگزار شد، مجلس ختم پسر خودش بود.

این حسینیه بعدها در دوره انقلاب و جنگ محل تجمع بسیاری از اهالی ازجمله خانم‌ها بود که برای پشتیبانی از جبهه و انجام کارهای زنانه مانند دوخت لباس برای سربازان و بسته‌بندی مواد‌غذایی به آنجا رفت‌و‌آمد می‌کردند.


عزت محدثی از قدیمی‌های محله بهشت

دوره‌‍‌ای که ما به این محله نقل‌مکان کردیم، تازه داشتند حسینیه نصرت را فرش می‌کردند؛ البته فرش‌هایش حصیری  و بنایش نیمه‌کاره بود که بعدها کامل شد. آن روزها حسینیه توسط خانم طاهایی که از بانوان فعال انقلابی مشهد بود، اداره می‌شد و بانوان حوزه در آن برنامه اجرا می‌کردند.

گاهی این برنامه‌ها آن‌قدر با استقبال عمومی مواجه می‌شد که به ناچار بیرون حسینیه و خیابان ابن‌سینا را فرش می‌کردند. البته یکی از دلایل دیگری که حسینیه نصرت با اقبال عمومی مواجه بود را می‌توان کمبود مساجد در این محله عنوان کرد.

در دهه ۶۰ جز حسینیه نصرت هیچ مسجد یا حسینیه دیگری در این نزدیکی وجود نداشت. بعد‌ها که مسجد امام‌صادق (ع) و مسجد الزهرا (س) را ساختند، این مشکل برطرف شد.


فاطمه نیکنام عیدیان از قدیمی‌های محله بهشت

خدا خانم بهار را خیر دوچندان بدهد. حوزه علمیه برکت بزرگی‌ بود که نصیب محله بهشت شده است. حوزه علمیه جدای از وجهه آموزشی‌اش، پاتوق خانم‌های محله نیز هست.

ما قدیمی‌ها اینجا دور هم جمع می‌شویم و توی صحبت‌هایمان از احوال یکدیگر باخبر شده و تلاش می‌کنیم اگر همسایه‌ای مشکلی دارد، آن را بر طرف کنیم. علاوه‌بر‌این اینجا به سؤالات شرعی‌مان پاسخ داده می‌شود.

یکی دیگر از برکات این مکان، رفت‌و‌آمد خانم‌های محجبه و باوقار است که باعث شده تا امنیت محله نسبت‌به گذشته بیشتر شود. ختم کلام اینکه وجود حوزه علمیه در محله ما باعث اتحاد بین خانم‌ها و تقویت روابط همسایه‌داری شده است؛ موضوعی که این سال‌ها در بسیاری از محلات کم‌رنگ و حتی بی‌رنگ است.

 

- چند سال است که ساکن محله بهشت هستید؟

روزهای کودکی‌ام را در کوچه آیت‌ا...خامنه‌ای  گذراندم. آن روزها محدوده خانه ما به «حیطه حاج‌کلب‌علی» معروف بود که تعدادی از هم‌وطنان سنی‌مذهب نیز در آن زندگی می‌کردند؛ البته این روزها دیگر از خانه قدیمی ما در آن کوچه خبری نیست و جایش را به فضای سبز بخشیده است.

 

- از گذشته محله بهشت هر چه می‌دانید برایمان تعریف کنید؟

در دهه ۶۰ جز حسینیه نصرت هیچ مسجد یا حسینیه دیگری در این نزدیکی وجود نداشت. بعد‌ها که مسجد امام‌صادق (ع) و مسجد الزهرا (س) را ساختند، این مشکل برطرف شد.


- محله زندگی‌تان را چطور تعریف می‌کنید؟

محله بهشت جای خوبی برای زندگی کردن است و برخلاف دیگر نقاط شهر که در سال‌‍‌های اخیر با گسترش آپارتمان‌نشینی، هویت و روابط همسایه‌داری در آن کم‌رنگ شده، اینجا هنوز اتحاد و همبستگی را می‌توان در میان اهالی کوچه‌و‌بازارش دید.

این روابط در دوران انقلاب و جنگ، چهره زیبا و خاصی را از محله بهشت به‌تصویر کشیده بود؛ آقایان مدام در مساجد درحال مشارکت برای انجام برنامه‌های فرهنگی بودند و خانم‌ها هم اگرچه نمی‌توانستند اسلحه به‌دوش بگیرند ،  با هنر دستشان به پشتیبانی از رزمندگان رفته بودند.

آن‌که خیاطی بلد بود، دوخت‌و‌دوز می‌کرد و آن‌که دست‌پخت خوبی داشت انواع ترشیجات، دسر، شوریجات و مرباجات را درست می‌کرد و برای رزمنده‌ها به جبهه می‌فرستاد. در کنار همه این‌ها رشادت جوانان این محله هم مثال‌زدنی‌است. قاب عکس ۴۰شهیدی که این روزها به دیوار مسجد قائم کوبیده شده، شاهد این مدعاست.

 

- مشکلات محله‌تان چیست؟

محله بهشت، جای امن و آرامی برای زندگی است و ساکنان آن با مشکل خاصی روبه‌رو نیستند.

 

* این گزارش شنبه ۴ آذر ۱۳۹۶ در شماره ۲۶۹ شهرآرا محله منطقه یک چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44